ما فقط کشتی می گیریم ، مامان. تینا عاشق تمسخر و لعنتی برادر ناتنی اش جانی است. او فکر می کند اشتباه است ، اما او عاشق یک چالش است. وقتی او می آید و جلوی تلویزیون می ایستد ، با لباس شلخته و بدون شلوار ، سعی می کند تلویزیون تماشا کند. او را اذیت می کند و از الاغ بیدمشک تنگ و نازش به او نگاه می کند. او سعی می کند او را نادیده بگیرد اما به زودی سعی می کند کلاهبرداری خود را پنهان کند. تینا سعی می کند او را مجبور کند به او نشان دهد که چقدر سخت است و آنها شروع به کشتی گیری روی زمین می کنند. او روی او می نشیند ، خروسش را بیرون می آورد و آن را به بیدمشک نوجوان خود می کشاند. درست در همان لحظه مادرش با یک سبد لباسشویی وارد می شود تا جلوی تلویزیون تا شود. تینا به آرامی جانی را زیر عکس کون متحرک دامن خود می فریبد در حالی که مادرش لباس هایش را پشت آنها جمع می کند. تلفن زنگ می زند و مادر می رود تا به آن پاسخ دهد ، و تینا را ترک می کند تا خروس برادر ناتنی اش را بپرستد و مغز او را بیرون بکشد.