آوا یک عجیب و غریب 18 ساله بود و مشتاق خروس بود و دوست داشت پس از آنکه دوست خوبش در مورد آن صحبت کرد ، از Fiesta لذت ببرد. او آدرس عکسهای متحرک کس لیسی را دریافت کرد و وقتی رسید ، آوا مورد استقبال تونی قرار گرفت. او از او گذرواژه مورد نیاز را پرسید و او سینه های شیرین و شیرین خود را به او نشان داد. تونی بلافاصله به او اجازه دسترسی داد و او را به اتاق نشیمن همراهی کرد. او آوا را تماشا کرد در حالی که او با گربه نرم و مرطوبش بازی می کرد و سپس خروسش را بیرون کشید تا او مکیده شود. پس از دریافت یک ضربه فوق العاده ، تونی بی امان بیدمشک کوچک آوا را لعنت کرد و سپس چهره زیبا او را با مقدار زیادی غیرقابل باور باور کرد.