رئیس برندی آنیستون به تازگی به او اطلاع داده است که او را برای سفر کاری به انگلستان دعوت کرده است ، اما تنها نکته این است که آنها باید در یک اتاق هتل مشترک باشند. او می پرسد که آیا دو تخت وجود دارد یا نه ، اما سرپرست وی با اظهار پشیمانی به او اطلاع می دهد که هر دو در یک تخت خوابیده اند ... اگر آنها اصلاً بخوابند. او با کمک جوانان بزرگ به دستیار خود اشاره می کند که او مورد علاقه او است ، و اگر او کار درستی انجام دهد - به عنوان مثال ، دیک بزرگ او را بمکد و آن کیر متحرک را در بیدمشک مرطوب صورتی خود فرو کند - همه چیز می تواند به دنبال او باشد.