کریستین می خواست دو هفته بماند. او پول نقد نیز داشت. مثل همیشه ، به او گزینه هایی دادم. او به من گفت که خرید را دوست دارد ، بنابراین من در مورد انواع مختلف پرداخت اجاره به او گفتم. کریستین دوبار به فکر اجاره بها نیفتاد. او یا واقعاً می خواست فاک بزند ، یا خرید را خیلی بیشتر دوست داشت. کریستین دراز شد و انگشتی را در جعبه عشقش فرو کرد تا نشان دهد چقدر مرطوب و آماده است. سابي وارد عمل شد تا بقيه اجاره را وصول كند. او گربه را باز کرد ، بنابراین من می توانم خوب نگاه کنم. او حتماً می خواسته او را لعنتی کند زیرا وقت زیادی را کیر متحرک صرف مکیدن دیک خود نکرده است. او بدن نازک و ریز بدنش را دور تخت انداخت و بار آبدار را در دهان کریستین فرو برد که او آن را قورت داد.