سطل زباله یک مالیدن سینه متحرک زن گنج میلف دیگر است
ویکتوریا مکالمه را شنید و گفت که وقت خوبی است که او را به محل خود دعوت کنم ، زیرا او مدتی است که او را زیر نظر دارد. اما ، او شکارچی نیست ، بنابراین منتظر فرصتی بود. او او را به محل خود دعوت کرد تا او بتواند افکار خود را جمع آوری کند و تصمیم بگیرد که در آینده چه خواهد بود. او به او نشان داد که بعد از این گل میخ جوان چه اتفاقی می افتد وقتی او را بین دو تخت بزرگ خود قرار داد و او را لعنت کرد مالیدن سینه متحرک تا روی سینه او بیاید!