در حین دویدن صبحگاهی ، دیدم که یک بانوی تنها در فکر فرو رفته بود ، وقتی روی نیمکت نشسته بود و به اقیانوس خیره شده بود. بلافاصله به ماشین برگشتم ، دوربینم را برداشتم ، پول نقد را برداشتم و سپس بی احتیاط به او نزدیک شدم. بعد از همه خوشگذرانی ها ، متوجه شدم که دوست پسر لباسش او را پس از کس تپل متحرک مشاجره شدید از خانه آنها بیرون کرد. او کیف نداشت ، بنابراین از او پرسیدم آیا پولی برای هتل دارد؟ او فقط بیست دلار داشت و به مکانی برای ماندن در شب نیاز داشت. من مبلغی را برای یک هتل با چند شرط ضمیمه به او پیشنهاد کردم. پس از بررسی چند دقیقه ای ، او موافقت کرد و سپس به سینه های فریبنده خود چشمک زد. برگشتیم به پد پشمالوی من ، من دهان و گربه اش را با چنگالم پر کردم. من سرانجام قبل از فرستادن او به دوست پسرش ، صورت او را مانند یک دونات جلوه دادم.