دنی به دلیل اینکه چنین پدر بزرگی بود ، تصمیم گرفت برای روز آینده پدر برای او اتومبیل بخرد. او دوست دختر پدرش و دوستش را آورد تا ماشین را بررسی کنند و آنجا را غافلگیر کنند. در حالی که او دور شد تا با پدرش تماس بگیرد ، سامر از رومی پرسید چرا وقتی پسرش اینقدر داغ است با پدرش است. تابستان مایل و آماده است تا او را از بین ببرد ، اما رومی می گوید او ابتدا او را دید. بنابراین ، آنها توافق می کنند که خروس بزرگ لزبین متحرک او را به اشتراک بگذارند.