شارلوت استوکلی و امیلی ویلیس دیلدو متحرک در کنار یکدیگر لذت می برند
پروفسور زیست شناسی. شارلوت استوکلی بعد از یک صبح طولانی در حال تعطیلات است. وقتی امیلی ویلیس نام خود را صدا می زند و می آید تا با او صحبت کند ، او کمتر هیجان زده می شود. امیلی توضیح می دهد که مطالب را درک نمی کند و واقعاً به کمک نیاز دارد. شارلوت با لبخند به او می گوید که می تواند خود را معلم پیدا کند به این امید که او برود. امیلی از نگرش او قدردانی نمی کند. اگر او معلم زیست شناسی است ، چرا نمی خواهد به او کمک کند؟ شارلوت چشمانش را می چرخاند و از او می پرسد که چگونه می تواند در خدمت باشد. امیلی از او می خواهد که به فصل خاصی بپردازد که به نظر می رسد با آن دست و پنجه نرم می کند و به مشکل اشاره می کند. وقتی امیلی به آنها پیشنهاد می کند از یک مدل برای درک بهتر مواد استفاده کنند ، شارلوت به او می گوید هیچ مدلی در دسترس نیست. امیلی به آنها پیشنهاد می کند از آنچه دارند استفاده کنند و از شارلوت می خواهد بلند شود و دستانش را به سمت بیرون دراز کند. او سرش را تکان می دهد و امیدوار است با این کار بتواند به استراحت خود بازگردد. وقتی امیلی از او می پرسد که آپاندیس کجاست ، او دستان خود را روی سینه شارلوت می مالد. شارلوت او را تصحیح می کند و می گوید مطمئن است که زائده ضعیف تر است. وقتی امیلی احساس دیگری را کنترل می کند ، شارلوت او را دیلدو متحرک متوقف می کند و می گوید رفتار او کاملاً نامناسب نیست. وقتی امیلی به او می گوید که او کسی است که با او تماس گرفته و شروع به رفتار نامناسب کرده است ، شارلوت به سرعت متوجه می شود که امیلی می تواند به او گزارش دهد و کار خود را در این راه از دست بدهد. او تصور می کند که فقط برای او الگو می گیرد و در اسرع وقت این کار را تمام می کند. امیلی شروع به تکان دادن او می کند و به آرامی لباس هایش را بر می دارد. هرچه بیشتر شارلوت از وی اظهار می کند که این امر نامناسب است ، بیشتر امیلی به نظر می رسد که از خودش لذت می برد. به نظر می رسد امیلی بالاخره درس زیست شناسی را که در ذهن داشت ، گرفت!