برای یک نقاش جوان واضح است که دارلا کرین ، کارگزار هنری ، در مورد تجارت او کمی شرور است ، بنابراین او از این که هنگام رسیدن به محل کار خود به او نشان دهد وحشت دارد. اما وقتی او این کار را می کند ، سرخ سر سینه بزرگ بیش از حد او را بررسی می کند تا به نقاشی او توجه نکند. اما به جای اینکه او را با دم در بین پاهایش به خانه بفرستد ، او را عقب می اندازد و خروس را بین پاهای او بیرون می کشد و آن را می مکد و لعنتی می کند تا زمانی ساک متحرک که نشان واقعی قلم موی گوشتش را به او نشان می دهد و با گربه اش گربه را با گربه نقاشی می کند. تقدیر!