روز دیگر در مرکز خرید در ماشینم سرد بودم. امیدوار بودم بیدمشکی پیدا کنم اما تمام روز بیرون بودم ، اما چیزی نبود. درست در حالی که قصد داشتم به گهواره بازگردم ، این صدای کوچک زیبا را شنیدم که از پنجره مسافرم با من صحبت می کرد. این یک جوجه ناز ، شیرین و بلوند کوچک بود. نام او آلینا بود و کیفش را گم کرده بود و بدنبال سلول برای استفاده بود. من به او پیشنهاد مساعدت کردم. آلینا سوار من شد و من مقداری پول برای او انداختم تا سینه ها و گربه هایش را به من نشان دهد. او روشن بود و گربه کوچک صورتی اش خیس بود. من 300 دلار به او پیشنهاد دادم تا به تخت من بازگردد و اجازه دهم او را بکشم. عکس سکسی متحرک داغ او موافقت کرد. این جوجه محکم بود او اندامی داغ ، الاغی عالی و بیدمشکی داشت که باعث می شد دیک شما بارها و بارها بخواهد مهره بزند.