نوجوان النا کوشکا از پدر خوانده اش سخت می عکس های گاییدن متحرک گیرد
فاجعه دختر. پدر و مادر فاجعه دختر برای انتخاب بین زن و صحنه دختر بچه باردار در یک نوجوان ، نانسی (النا کوشکا) ، آزمایش خانگی بارداری انجام می شود. بی حوصله چوب را در دست می گیرد. او انگشتانش را با انتظار عصبی به آن ضربه می زند ، زیرا زمزمه می کند تا سریعتر کار کند. تنفس او سریع ، وحشت زده و سطحی است و حتی برای چند ثانیه شروع به تخلیه بیش از حد می کند و باید با نفس کشیدن عمیق و کنترل شده خود را آرام کند. هنگامی که او خود را آرام کرد ، به چوب نگاه می کند و می بیند که دو خط روی صفحه کوچک ظاهر می شود. حامله ناگهان با ضربه ای به در ، صدای ناپدری اش ، فرانک (استیو هولمز) ، صدای او قطع می شود. می پرسد کسی آنجاست؟ چشمان نانسی گرد می شود و او به سرعت سعی می کند شواهد آزمایش را پنهان کند زیرا می گوید بله ، او اینجا است - چوب و جعبه مقوایی کوچکی را که در آن آمده است گرفته و آنها را پشت سر خود پنهان می کند و توالت را شستشو می دهد. درست در همان زمان نزدیک است ، زیرا فرانک به او می گوید که او برای مصاحبه دیر شده است و امیدوار است که او آنجا تمام شده باشد زیرا او وارد شده است. در باز می شود و نانسی سعی می کند مثل همه چیز عادی رفتار کند. او و فرانک به طرز ناخوشایندی از کنار هم می گذرند ، دستانش به طور تصادفی روی بدن او می چسبد ، در حالی که او به سمت سینک سینما حرکت می کند و او حرکت می کند تا از حمام خارج شود بدون اینکه او آزمایش را در دستانش ببیند. موهایش را جلوی آینه تکان می دهد و از نانسی می پرسد که چگونه به نظر می رسد. نانسی نگاهش را از او دور می کند ، این سوال به وضوح او را آزار می دهد و او زمزمه می کند: "شما خوب به نظر می رسید. او به او می گوید احساس خوبی نسبت به امروز دارد ، این اولین مصاحبه دوم او برای یک شرکت است. این می تواند پایان مشکلات آنها باشد. نانسی نگاهی گذرا به آزمایش بارداری در دست دارد. "بله ، فرانک ،" او با صراحت می گوید ، "مطمئناً می تواند ..." فرانک دختر ناپدری اش را می بوسد ، سپس از حمام خارج می شود-او می رود تا این کار را پیدا کند. هنگامی که او رفت ، او به خاطر رابطه جنسی با ناپدری اش و رئیس سابق ناپدری اش به عقب برمی گردد. S او تست جعبه حاملگی را در دستانش محکم می کند و با فرو رفتن در دست شروع به چروک شدن می کند. کنار دیوار و شروع به گریه می کند. برچسب عنوان کمی بعد از آن روز ، نانسی با لپ تاپ خود روی نیمکت خم شده است. او در حال جستجوی مقالاتی است که وقتی از طریق یک موتور جستجو متوجه می شوید که باردار هستید چه باید بکند. H Er mother، Kate (Sarah واندلا) ، وارد اتاق نشیمن می شود و نانسی به سرعت لپ تاپ را می بندد. کیت با ناراحتی می گوید که او به تازگی با فرانک صحبت کرده است ، او در حال بازگشت است ، اما دیگر هیچ مصاحبه ای وجود نخواهد داشت. وقتی او به دفتر رسید ، متوجه شد که او را با یک متقاضی دیگر مخلوط کرده است. هرگز در بین انتخاب های برتر آنها نبود. او می گوید که شرم آور است ، او حتی آنقدر به یادماندنی نیست که تاثیر بدی بگذارد ، او فقط کاملاً فراموش شدنی است. تعجبی ندارد که او از آخرین شغل خود اخراج شد. در بیست سالگی او آنجا بود و او هرگز حتی عنوان خود را تغییر نداد. W Hy او التماس نکرد که آن شغل قدیمی را در صورت داشتن فرصت حفظ کند ، او هرگز نمی داند. "مامان ..." نانسی سعی می کند حرفش را قطع کند اما کیت ادامه می دهد. کار کلاه برای او بسیار بهتر از آن چیزی بود که شایسته اش بود ، کیت می گوید ، او باید مایل بود هر کاری انجام دهد تا اجازه ندهد این کار از انگشتانش عبور کند. مادر ، نانسی او را قطع می کند و به عکس های گاییدن متحرک کیت می گوید چیزی که باید در مورد روزی که اخراج شده است بداند. K Ate نگران به نظر می رسد - منظور او چیست؟ نانسی همه چیز را در مورد آنچه در آن روز اتفاق افتاده به او می گوید-چگونه فرانک با فحاشی نانسی به رئیس خود در مورد کار خود چانه زنی کرد ، به هر حال چگونه اخراج شد ، و سپس چگونه از نانسی بعداً متنفر شد ... هر چند کیت عصبانی است او از طرف دخترش نیست. E Ver از زمانی که هجده ساله شد نانسی مانند یک شلخته کامل عمل می کرد و فقط بدتر می شد. S او شرط می بندد که این کار حتی ایده فرانک نبود ، احتمالاً ایده نانسی بود ، او مشاهده کرد که چگونه نانسی لباس می پوشد ، چگونه نانسی در مردان رفتار می کند. احتمالاً تقصیر او این بود که فرانک اخراج شد و تقصیر او این بود که فرانک مایل بود دختر نامادری خود را لعنت کند! و عصبانی بعد از مدت کوتاهی ، فرانک از در می گذرد و صداهای فریاد را از اتاق دیگر می شنود. W به طور معمول ، او کفش های خود را بیرون می اندازد و کلیدها و کیفش را می اندازد و به اتاق نشیمن که نانسی و کیت در آنجا می شتابد می شتابد. او هنوز در حال جنگیدن است. او از آنها می پرسد چه اتفاقی می افتد و کیت فوراً به سمت او می چرخد و به او می گوید که نانسی به او گفته است که آنها در روزی که اخراج شده است چه کرده اند و او نمی تواند باور کند که او به او دروغ گفته است و در مورد آن چیزی به او نگفته است. او لکنت زبان می گوید تا چیزی بگوید ، اما نانسی حرفش را قطع می کند و می پرسد که چگونه کیت می تواند او را به خاطر کاری که مرتکب شده است ، سرزنش کند. به فرانک برمی گردد و می پرسد چگونه می تواند همه این کارها را با او انجام دهد