من و لوپان در حال قدم زدن در طول پارک بودیم که لوله را می بینیم. لوله واقعا داغ بود و تمرینات روزانه خود را انجام می داد. لوپان اینجا را دید و بلافاصله عاشق شد. او سرانجام شجاعت خود را بالا برد و از او خواست با او صحبت کند. پسر خیلی عصبی بود بنابراین مجبور شدم آن را پر کنم. از او خواستم که به محل ما برگردد و کمی در استخر تفریح کند. او کوس متحرک کاملاً از پا افتاده بود و موافقت کرد که با ما بیاید. لوپان روانی بود و لحظات خوبی را با لوله گذراند. او یک عجیب و غریب کامل بود که ما تصور می کردیم و دنیای Loupans را وارونه کرد.