میلف برندی به تیلور می حشری متحرک آموزد که خوشحال شود
تیلور و ون مشغول کار در یک کالج بودند و ون از این بابت بسیار استرس داشت. برندی ، مادر ناتنی تیلور وارد شد و به ون گفت که باید آرامش داشته باشد. تیلور از رفتار استرس زا خسته شده بود ، بنابراین چند ساعت به مرکز خرید رفت. در حالی که تیلور رفته بود ، وان برای انجام وظیفه باقی ماند. برندی وارد شد و حشری متحرک دید که چقدر استرس دارد و به او گفت که به ماساژ نیاز دارد. او را به میز ماساژش برد و شروع به مالیدن به او کرد. سپس برندی در حالی که سینه او را ماساژ می داد ، سینه های بزرگ خود را به صورت او نزدیک می کرد. او همچنان به مالیدن خود ادامه داد و متوجه شد که او به سختی کار می کند. برندی به آن اشاره کرد و او خجالت کشید و آن را پوشاند. او به او گفت آرام باش و حوله اش را جدا کرد. برندی از آنچه می دید خوشش آمد و شروع به نوازش خروسش کرد. تیلور تازه از مرکز خرید برگشته بود و آنها را دید. ون از جا پرید ، اما تیلور به او گفت که آرامش داشته باشد زیرا به مادر ناتنی اش گفته بود این کار را قبل از رفتن انجام دهد. تیلور و برندی سپس دوبار خروس خود را با هم ترکیب کردند. آنها آن را نوازش کردند و خروس و توپ های او را مکیدند. برندی بیدمشک او را روی صورتش گذاشت در حالی که تیلور دیک او را می مکید. سپس آنها به نوبه خود فحش می خوردند تا اینکه برندی کرم را از خروسش بیرون کشید و روی صورت زیبای تیلور قرار داد.