شکارچی شب گذشته در یک نوار غربی با یک MILF داغ ملاقات کرد. او با شوهرش بود اما موفق شد یک یادداشت را در جیب او بچکاند. در این یادداشت آمده بود که فردا او را در پارکی در نزدیکی بار ملاقات کرد. گفت کلاه می گذارد. شکارچی او سکس متحرک جالب را در پارک پیدا کرد ، او کلاه و چکمه های کابوی پوشیده بود و بسیار سکسی به نظر می رسید. اسمش دلیله بود و چشمان قهوه ای رنگی داشت و لبخندی فوق العاده زیبا داشت. وقتی به خانه برگشتند ، دیری نگذشت که شکارچی لباس هایش را درآورد و آن بدن دلپذیر را آشکار کرد. او همه را روغن زد و بر گربه شیرینش خورد. او آن خروس را مکید و لعنتی کرد او بیدمشکش را کوبید و آب مرد را در تمام صورت زیباش گرفت.