ما با جانسا در یک مرکز خرید ارتباط برقرار کردیم. او مقابل یک شرکت بیمه اتومبیل ایستاده بود و تلفن دوست پسر خود را فریاد می زد. بعد از اینکه ما خودمان را معرفی کردیم ، او به ما گفت که دوست پسرش از کمک به او در پرداخت بیمه ماشین خودداری می کند. ما برای سکس سینه متحرک الاغ خوبش پول نقد به او پیشنهاد کردیم و پس از چند دقیقه فکر کردن موافقت کرد. ما او را به محل خود بازگرداندیم ، جایی که جماک بی امان بیدمشک تنگ او را فاک کرد.